یکی از روندهای به شدت تکرار شونده چه در ارزش های استراتژیک مورد پسند سازمان های رهسپار سفر دیجیتال و چه در رویکرد های مدیریت پروژه در عصر دیجیتال، موضوع «چابکی» است. امروزه کمتر سازمانی است که دوست نداشته باشد که شرکتی چابک باشد! اما بهای چابکی چیست؟ چه پیش نیازهایی دارد؟ چابکی در هر سازمانی امکان پذیر است؟
اخیرا ارائه ای از henrik kniberg، مربی سابق چابکی شرکت اسپاتیفای می دیدم که بسیار جذاب، فرایند شکل گیری فرهنگ کنونی اسپاتیفای را تشریح می کرد. این موضوع علاوه بر معرفی تمام سازوکارها و تلاش هایی که منجر به شکل گیری چنین فرهنگی شده، از جنبه دیگری برای من جذاب بود که بسیاری از شرکت های ایرانی به دنبال پیاده سازی این مدل در توسعه کسب و کارشان هستند.
نکته جالب توجه برای من، بخشی بود که در مورد پیش نیاز چابکی صحبت می شد.
نیبرگ ادعا می کند که یک سازمان، تا زمانی که شفافیت در رویه ها، شفافیت در وظائف تیم ها و شفافیت در تسک های افراد نداشته باشد، امکان نیل به چابکی را نخواهد داشت. در واقع اگر «اعتماد سازمانی» در لایه های مختلف کسب و کار شما وجود ندارد، امکان چابک بودن نیز از بین خواهد رفت.
شما نمی توانید به دنبال رسیدن به سرعت مد نظر مدل های چابک باشید، بدون این که از انجام برخی از امور توسط دیگران، «مطمئن» باشد؛ اطمینانی که ریشه در سیستم های تنبیهی نداشته و از باورهای کارکنان نشأت گرفته باشد.
اعتماد نقطه مقابل کنترل است و تبعاً شرکتی که تمامی ابعاد زندگی کاری کارکنانش را کنترل می کند، نمی تواند ادعای چابکی داشته باشد. این موضوع متر جالبی برای سازمان های ایرانی است.
در جمع بندی، این جمله از نیبرگ در تحقق چابکی بسیار مهم است؛ چرا که چابکی یک تابلو روی دیوار سازمان نیست و ریشه در فرایندها و مهمتر از آن، «فرهنگ کاری» دارد:
چابکی در سطح گسترده نیازمند اعتماد در سطح گسترده است.