آیا «تحول» پدیده ای مجزا از بهبود است؟

برخی از پژوهشگران حوزه مدیریت استراتژیک، معتقد به 4 سطح برای بلوغ فرایند مدیریت استراتژیک سازمان هستند که هر لایه، پیش نیاز لایه بعدی و در عین حال، جزئی از آن خواهد بود. سازمان هایی که از این ابزار برای تعالی خود استفاده می کنند، می بایست با درک درستی از سطح و ظرفیت های خود، انتظاراتشان را مدیریت نموده و برنامه هایشان را تدوین کنند.


سطح اول) برنامه جامع: در این برنامه، ارکان استراتژیک سازمان و شاخص های کلیدی عملکرد برای 24 تا 36 ماه آینده تعیین شده است.


سطح دوم) مزیت رقابتی استراتژیک: در این سطح، به دنبال ایجاد مزیت رقابتی و ارزش پیشنهادی منحصر به فرد برای سازمان هستیم. این ارزش، از نیازهای مشتریان و ظرفیت بازار استخراج می شود.


سطح سوم) درگیرسازی سازمانی: تمامی کارکنان سازمان از چشم انداز و اهداف سازمان آگاهی کافی دارند و نقش خود را در راستای تحقق این اتفاق می دانند. در این سطح، سازوکارهای حکمرانی استراتژیک سازمان پیاده سازی شده اند.


سطح چهارم) تحول سازمانی: تیم های سازمانی با توجه به ارزش ها و چشم انداز سازمان، به صورت مستمر و بر اساس داده های جمع آوری شده به تصمیم گیری و تصمیم سازی مبادرت می ورزند و فعالیت های مختلفی برای نقش های سازمانی تعیین می کنند. سیستم های اطلاعاتی و ساختار سازمانی در خدمت این اقدامات طراحی شده اند.


با توجه به این موارد، تا زمانی که استراتژی های سازمانی، ساختار ها و سیستم ها به خوبی با هم هماهنگ نباشند و هر فرد در سازمان، وظائف خود را نداند، تحقق تحول دیجیتال (که خود تحول سازمانی در عصر دیجیتال است) امکان پذیر نمی باشد. در کلامی دیگر، تحول از تحول آغاز نمی شود، بلکه بهبود های هدفمند، آزمون و خطاهای برنامه ریزی شده و چابکی در شناسایی و رفع نقاط دردناک سازمانی سرآغاز تحول می باشد.


پ.ن: این مطلب از کتاب «ابزارهای مدیریت استراتژیک» نوشته اریکا اولسن برداشت شده است.


از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطر آنچنان که لازم است.