بسیاری از متخصصان حوزه تحول دیجیتال و نیز مدلهای مطرح در این حوزه، جنبه مدیریتی و حوزههای علوم انسانی را به عنوان یکی از ابعاد اساسی موفقیت تحول دیجیتال در سازمانها برمیشمارند. در بسیاری از این موارد، مهارتهای نرم (مثل جنبههای فرهنگی، فرایندی و مدیریتی) جایگاه به مراتب بالاتری نسبت به مباحث فناورانه و مهارتهای سخت (مثل پیادهسازی فناوریهای جدید) دارند. «توجه به تحولات فرهنگی» و «حکمرانی درست در این حوزه»، تنها نمونههایی است که مدیران ارشد این امر، در ارتباط با عوامل کلیدی موفقیت تحول دیجیتال در سازمانهایشان مطرح ساختهاند.
متأسفانه، در کشورمان، با توجه به پایینتر بودن ارج و قرب علوم انسانی نسبت به علوم مهندسی در نزد بسیاری از مدیران ارشد، تحول دیجیتال با معضلی اساسی و جدی روبرو شده است؛ چالشی که میتواند بسیاری از سفرهای دیجیتال را با موانع جدی روبرو نماید. علت انتخاب عنوان این تجربه نیز در همین نکته نهفته شده است، تفوق مباحث دیجیتالی و فناورانه در برابر موضوعات تحولی و مدیریتی در سازمان. بیتوجهی بسیاری از سازمانها به این نکته است که به کارگیری فناوریهای نوین را بدون زیرساختهای نرم (مثل فرهنگسازی، مدیریت صحیح، حکمرانی مؤثر و تبیین فرایندهای متناسب) میسر میدانند. همین بیتوجهی باعث هزینههای گزاف برای سازمان، خرید فناوریهای نو و شکست در ایجاد ارزش از این فناوریهای میشود. در واقع، طبق دستهبندی بلوغ دیجیتال سازمانها (کپجمینای، 2014)، بیشتر سازمانهای ما در ایران که ادعای تحول دیجیتال دارند، در وضعیت «مدگرا» قرار میگیرند (شکل 1). نکته دردناک این رویکرد اشتباه آن است که این شرکتها، اهمیت و ضرورت حرکت به سمت استفاده از فناوریها و رویکردیهای نوین را در عصر حاضر درک کردهاند، اما مسیری اشتباه را برای رسیدن به این هدف و ارزشآفرینی از فناوریها برگزیدهاند.
اتفاقی نظیر موارد مطرح شده در مقدمه این تجربه، ابتدای تابستان 1398 برای ما رخ داد. در این زمان، با توجه به الزام بانک مرکزی و انتشار سند «بانکداری آینده و تحول دیجیتالی»، بسیاری از بانکهای دولتی کشور (که در غالباً بلوغ دیجیتال مطلوبی نداشتند)، مترصد تولید اسنادی برای دیجیتالی سازی بانک خود شدند. نفسِ «الزام» به تحولی بنیادین برای سازمانهایی بزرگ و نیز امکانپذیر بودن این موضوع، جای بحث بسیار دارد و دستورات این چنینی، معمولاً مستندسازیهای بدون فایده رقم میزند؛ اما این رویکرد موضوع مطلب حاضر نیست و نیازمند بررسیهای دقیقتر است.
در جلسات ابتدایی راهبری پروژه، قرار بر این شد که شرکت الف (به دلیل قراردادهای محرمانگی از اعلام نام شرکت معذوریم) به عنوان ناظر پروژه، رابط تیم تدوین سند (تیم ما) با بانکهای طرف قرارداد گردد. جلسات ابتدایی به دنبال تبادل نظر در ارتباط با رویکردهای موجود و اتخاذ روش تدوین سند سپری شد. رویکرد تیم ما در حوزه دیجیتالی سازی سازمانی، توجه ویژه به مباحث نرم تحول بود، به نحوی که در پیشنهادهای اولیهمان، سخنی از فناوریهای نوظهور، مثل اینترنت اشیا یا بلاکچین، به میان نیاوردیم؛ چرا که بلوغ دیجیتال بانکهای مخاطب را در سطوحی میدانستیم که پیادهسازی چنین فناوریهایی بدون زیرساختهای نرم، اتلاف پول و وقت پروژه بود. اما سیگنالهایی که از سوی تیم شرکت الف دریافت شد، نشاندهنده آن بود که رویکردهای سخت و فناورانه برای این شرکت و پروژه در اولویت میباشد.
با توجه به تعارض دیدگاهها از جانب طرفین، تیم ما به ادامه پروژه دعوت نشد. قطعاً عدم همکاری برای پروژهای از این جنس، مطلوب هیچ تیمی نیست، اما درس آموختههای این پروژه و مشاهده تفاوتهای دیدگاهها، تجربهای ویژه برای ما بود. بیاعتنایی تیم شرکت الف در قبال موضوعاتی نظیر فرهنگ دیجیتال، حکمرانی تحول دیجیتال، تجربه دیجیتال مشتری و بازطراحی فرایندها، درس بزرگی برای ما که در ابتدای این مسیر هستیم، به ارمغان آورد. رویکردهای این چنینی که فناوری را بر جنبههای مدیریتی غالب میداند، مختص سازمانهای کشور ما نیست؛ اما مایه تعجب است که با وجود بهروش[1]های متنوع بینالمللی در این رابطه، هنوز هم سازمانهای داعیهدار حوزه فناوری، دچار تلههایی این چنینی و رویکردهای مدگرا میشوند.
تحول دیجیتال از جنس هیچ چیزی نیست که تا به حال دیدهاید. پس اگر به منظور تحول دیجیتال در سازمانهایتان، از روشهای سنتی استفاده نمودهاید، انتظار تغییری درخور نام تحول دیجیتال نداشته باشید. مستندسازیهای بیهدف، مهندسزدگیها، کار کردن در سیلوهای سازمانی و بیتوجهی به نگاه راهبردی و فرایندی، موضوعاتی هستند که به کارگیری بهروز ترین فناوریهای هوش مصنوعی و رایانش کوانتمی هم توانایی مقابله با آنها را ندارد.
لطفاً زمانی که اسناد و مستندات تحول دیجیتال سازمانها عبارت «تحول دیجیتال» را مشاهده میکنید، دست خود را روی کلمه «دیجیتال» بگذارید؛ این عبارت معنایی فراتر از «تحول و تغییر سازمان در عصر دیجیتال» ندارد. تحول در تفکرات سنتی و غیر سیستمی ماموریت اصلی تحول دیجیتال در سازمان است.
توصیف دستاوردها و درس آموختهها
تحول دیجیتال از دو جنبه تشکیل شده است: 1) تحول (مباحث نرم و مدیریتی) و 2) دیجیتال (مباحث فناورانه و سخت). بسیاری از شرکتها در دنیا، زمانی که بدون توجه به زیرساختهای فرهنگی، مدیریتی و فرایندی به سراغ به کارگیری فناوریهای نوین رفتهاند، نتوانستهاند ارزش مورد نظرشان را از سرمایهگذاریها روی فناوریهای نوین استخراج کنند. دلیل این امر بیتوجهی به جنبههای مدیریتی و فرهنگی در تحول دیجیتال است. سازمانهای ایرانی نیز با چنین مشکلی دست و پنجه نرم میکنند. با مطرح شدن گفتنمان تحول دیجیتال در سازمانهای ایرانی و آغاز سفر دیجیتال آنان، اهمیت و ضرورت تحول درک شده است، اما خلأ نقشه راه و مدلهای بومی برای شرکتهای ایرانی احساس میشود، به نحوی که این سازمانها، بدون توجه به بلوغ دیجیتال خود، مترصد پیادهسازی فناوریهای نوظهور در فرایندهایشان هستند.
مهمترین درس آموخته این تجربه، بیتوجهی به ابعاد رهبرانه و نرم تحول دیجیتال، حتی در شرکتهای مطرح حوزه فناوری اطلاعات در کشور بود. در صورتی که این نگاه اصلاح نگردد، بیم آن میرود که مفهوم اقتصاد دیجیتال که ظرفیت رهایی کشور از اقتصاد نفتی و معضلات اجتماعی و اقتصادی را داراست، تبدیل به مفهومی تزئینی و فراموش شده در ادبیات استراتژیک سازمانهایمان گردد.