در مطلب قبلی، به چاقوی دولبه بنچمارکینگ اشاره کردم. متاسفانه به همان میزان که بی توجهی به «تحول» دیجیتال برای برخی از سازمان ها مهلک است، پیاده سازی آن برای دیگر سازمان ها به مراتب سمی تر خواهد بود!
باید قبول کنیم که همانند یک بدن بیمار که توانایی عمل جراحی سنگین و خونریزی شدید را ندارد، تمامی سازمان ها نیز توان به کار بستن مفاهیم تحول آفرین و برافکن را نخواهند داشت، اما آیا این موضوع مانع از استفاده سازمان شما از فناوری های مستقر (یا نگهدارنده) می شود؟
اگر راه اندازی یک وبسایت می تواند حالِ کاربران شما را چندین درجه بهتر کند، اگر پیاده سازی یک افزونه ساده می تواند کاربرد محصول شما را چند برابر کند، اگر توسعه یک سیستم منابع انسانی در تجربه کارکنان شما تحول می آفریند، چرا به این اقدامات کوچک و تاثیر گذار نه می گوییم؟ چون بلاکچین در آن به کار بسته نشده؟ چون هوش مصنوعی در فرایند های آن پیاده سازی نشده؟
برای بسیاری از سازمان های کشور (با ساختارهای لَخت و بروکراتیکشان) همین گام های کوچک می تواند حکم تحول دیجیتال را داشته باشد.
مطمئنا بهبودهای کوچکی از این دست، در صورتی که ارزش واقعی برای کاربران (چه کاربر درون سازمان و چه برون آن) ایجاد کند، مقدمه ای برای تحولات اساسی در آینده و تحول هسته کسب و کاریشان خواهد بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن: ایده این مطلب از مشاهده گزینه های سامانه «تهران من» در راستای مدیریت تقاضاهای شهروندان و شفاف سازی داده های این نهاد به ذهنم رسید. با وجود فاصله داشتن نهادی مثل شهرداری از دیجیتالی شدن، اما آیا مشاهده چنین اقداماتی، آغازی مناسب برای رسیدن به تحول نیست؟